افغانستان آزمونگاه نظامی و سیاسی ابرقدرتهای جهان
                 محمد عوض نبی زا ده             محمد عوض نبی زا ده

درین سه دهه  اخیر، هر نیرویی سیاسی که د رافغانستان بر حاکمیت رسیده اند منافع گروه، حزب، تنظیم واشخاص برمنافع ملی چربیده و با سرنگونی آن گروه، حزب، تنظیم واشخاص به وسیلۀ تازه وارد ها این جریان ازسرگرفته شده است.  درین مدت ، افغانستان آزمون گاه گوناگون نظامی و سیاسی بوده که بعد ازهرتجربۀ انجام شده، بدون آن که نتیجۀ ازمزایای احتمالی آن رامردم کشور احساس کرده باشد ، زمینه سازی تجربۀ دیگری بوده است. سرگذشت دردناک وابستگی گروهها و شخصیتهای سیاسی افغانستان که مشکلات و دشواریهای خونینی  را در برابرمردم ازهم پاشیدۀ این یرزمین قرار داده اند .  افغانستان هیچوقت ، از رهبریت ملی وسراسری برخوردارنبوده و اشخاص که دربرخی ازمقاطع زمانی قادربه اساس گذاری تحول شده اند،  بنا برنبود هواخواه درطیف اجتماعی، فاجعۀ تنهایی، مرگ ونابودی را برای آنان به ارمغان آورده است.  چنانچه ،شاه امان الله خان با متاع تحول، ترقی وانکشاف حاصل تفکر واندیشۀ نهضت جوانان افغان را  برای اصلاحات نتوانست جامۀ عمل بپوشاند وسرانجام ناامیدانه مجبور به ترک وطن گردیدو مشروطیت اول ودوم به خاک وخون فروغلطیدند ومدت های طولانی سکوت سیاسی در کشور حکمفرما شد و حرف های هیجان انگیز داکتر نجیب الله دربارۀ صلح وآشتی ملی ناشنیده ماند وبه وسیله بنیاد گرایان طالبی درگلو خفه ساخته شد وبا الاخره مردم کشور ازنظام جمهوری کنونی خسته وبیزاراند ده ها وصد ها عوامل دیگر؛ همه علت های اند، که علت مشترک درهریک ، نبود پایگاه اجتماعی وبستر مساعد ادامه این نهضت ها ی سیاسی در افغانستان  است.  بیش از سه دهه مداخلات خارجی ها درافغانستان به اضافۀ یک دهۀ اخیر زیرنام "مبارزه با تروریزم که غرورملی جای خود را به غرورزدایی ملی وتاریخی عوض کرده است .  

  ابر قدرت های جهانی با راهبرد های خود عاطفۀ نوکری را در وجود سیاستمداران دیوانۀ قدرت در افغانستان رشد داده که تن دادن به خواسته ها و اهداف ابر قدرت های جهانی و ممالک همسایه در افغانستان را یک امر طبیعی تلقی و تلاش نموده اندکه این احساس کاذب را در کالبد زخمی و روح آشفتۀ جامعه ء افغانستان نیز ایجا د نماید.  این عاشقان قدرت رسیدن به حاکمیت را فراتر از هر ارزشی دانسته و  حاضربوده اند که تمامی ارزش های اعتقادی ، تاریخی وملی افغانستان را به قربانی بگیرند تا چندی براریکۀ قدرت باقی بمانند و برای چپاول دارایی های عامه تیم های مزدور تازه دمی را از آنسو ی  اوقیانوس ها به کشور ما بسیج و از آنچه باقیمانده  نثار آنها نماید . ممالک مداخله گر جهان با استفاده از چنین عاشقان قدرت با جاری کردن پول های سخاوتمندانه به جیب آنها بازی های مضحک را برای به قدرت رساندن آنها سر و سامان میدهند . درممالک شرق و بخصوص افغانستان، پایگاه اجتماعی رهبران،  کیش شخصیت در سیاست، اداره، نظام خانواده واجتماع اهمیت زیاد داده میشوند. کشورهای شرقی، که هنوز پیوند خود با بافت های گذشته دراین زمینه را حفظ کرده اند و درافغانستان نیز این پدیده تا مدت های دراز کاربرد خواهند داشت و به گونه سنتی به عوض پلان ها و افکار شخصی، موقف قومی، اجتماعی وسایر خصوصیت ها و تفکر سنتی تزریق گردیده جامعه ما میان تمدن وسنت، بین عنعنه و مدرنیته ، در نوآوری وکهنه پروری دست وپا می زنند .متأسفانه درافغانستان جای یک قشر متوسط مجهزومسلط با فرهنگ، اقتصاد واداره که با نیرومندی متمدانانه که بر سنت ها ، خط بطلان بکشد، به شدت جایش خالی است.  گرچه رویداد سرطان 1352، شمسی نطقۀ آغاز تحولات مثبت به شمارمی رود. جمهوریت، درواقع با عقده های خانواده گی درهماهنگی دیرجنبده ، سیمای سیاسی  کشور را تغییرداد و اصلاحات نسبی و شکلی را درساختارنظام به وجود آورد. اما اتکا ء جمهوریت بر ادارۀ عنعنوی، نبود کادر متعهد به آرمانهای واقعی جمهوری، بی موازنه گی درسیاست داخلی وخارجی، توأمیت افکار وفرهنگ قومی- قبیلوی درسیاست گذاری ها ویک سلسلۀ عوامل داخلی وخارجی دست به دست هم داده و برنامه های نیم بند جمهوریت را به ناکامی مواجه نمود.

بعدا رهبران حزب دموکراتیک خلق، با قیام نظامی نا به هنگام، قدرت را از "خانوادۀ سلطنتی" گویا به مردم انتقال دادند. به علت ترسب افکار عنعنوی وعقده های خود بزرگ بینی، و آنچه را درمرامنامۀ آنان بود فراموش کردند. زد وخورد های درون حزبی، حبس وشکنجه و کشتار مردم ازهر طیف اجتماعی وسیاسی باعث نفرت عمومی گردید. یکه تازی ها، عدم موجودیت قوانین درادارۀ کشور به وسیلۀ فرامین غیرعملی و تحمیل ارادۀ شخص برنظام، ماهیت تحولات را نا مقبول جلوه داد.حزب ودولت دموکراتیک، نه تنها همراهی نیروهای سیاسی را تامین نکرد بلکه کشور را به زندان هریک آنان تبدیل نمود. رهبران مرحلۀ اول، بزودی به عناصر جدا ازمردم مبدل شدند. رهبران مرحلۀ دوم- " ، درحالی که لکۀ بدنامی حضور نظامیان شوروی را با خود داشتند ، جنگ سرد غرب با شوروی که لبۀ تیز آن در افغانستان مشاهده می شد،که بخشی ازمردم به تحریک همسایه گان و دشمنان شوروی وقت در جبهه های ضد حزب ودولت دموکراتیک قرارگرفتند. رهبران این مرحله نیزبنابر عوامل منفی داخلی و خارجی ازپایگاه اجتماعی ،درمیان مردم برخوردارنگردیدند .مرحلۀ دیگر تاریخ کشور با ایجاد دولت اسلامی به رهبری جمعیت اسلامی واحزاب اسلامی متحد آن مشخص می شود که بازهم بنا برنبود پایگاه اجتماعی، جنگ قدرت وحرکت های قهقرایی اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی پی آمد آن می باشد که مرد م کشور شاهدخونین ترین جنگهای میان گروهی وقتل و کشتار ده ها هزار انسان بی گناه و  تخریب هفتاد فیصد شهر کابل  دراین دوره بودند . حاکمیت طالبان، نسبت عدم شناسایی مردم، ازین جریان ورهبران آن هنوز درمیان تنظیم ها و اجتماعات  نیز ناشناخته ماندکه جامعه و بخصوص زنان را دریک زندان بزرگ محصور نموده و نسل کشی را درکشور و بخصوص درمناطق مرکزی وشمال بطور بی رحمانه ا نجام میدادند.

حاکمیت بعد از کنفرانس بن، ، دراثرکمک های جامعۀ جهانی ، فضای جدیدی امید و ارزوها را برای مرد م کشور به وجود آورد. اما انتظارات مردم ووعده های دورازامکانات عملی ، باعث نفرت و دوری وفاصلۀ مردم از دولت شد.برعلاوۀ کمبود وفقدان پایگاه اجتماعی رهبران این مرحلۀ، سه بلای عمدۀ دیگریعنی اوج فساد اداری وسیاسی، مواد مخدر و سوء مدیریت، ضریب های عمدۀ ناکامی دولت کنونی می باشد. نارضایتی های امروزی حتی به مراتب زیاد تر وفراگیرتر از حاکمیت های گذشته بوده است درحالیکه امکانات این دو به هیچ وجه برابر نیست. حکومت های گذشته ، تنها ازشوروی ها کمک می گرفت، اما مدیریت جنگ با مخالفان مسلح داخلی و کشورهای خارجی، اداره عمومی کشور، اقتصاد ومسایل اجتماعی را به خوبی انجام می داد. وچند سال دفاع مستقلانۀ حاکمیت نجیب الله، سروسامان دادن به ادارۀ کشور بعد ازخروج شوروی ها، وتمرین ادارۀ مستقلانۀ کشوررا میتوان یکی ازفصل های جالب تاریخ معاصر کشور شمرد.درحالیکه ، خارجی هایی که درگذشته به مخالفین  آنها کمک تسلیحاتی ومالی ضد دولتی می کردند، حال با میلیارد ها دالر درکنار دولت قرار دارند، باآنهم حاکمیت کنونی ، نتوانسته است کم ترین مشکل اقتصادی- اجتماعی، سیاسی و اداری جامعه را حل کند.  در افغانستان، کشور که سه دهه جنگ را سپری کرده و در جریان این جنگها تمامی زیربنا ها و زیرساخت های آن از بین رفته است. بعد از فروپاشی رژیم طالبان، جامعه جهانی میلیاردها دالر به افغانستان کمک کرد. بیست و هشت کشور عضو سازمان ناتو در افغانستان با  حضوری نظامی بیش از هفتاد هزار نیروی خارجی به هدف تأمین امنیت به افغانستان فرستاده شد. اردوی ملی، امنیت ملی و پولیس ملی افغانستان از نظر کمیت نیز ارتقای لازم داشته است. کشت وسیع کوکنار در افغانستان یکی دیگر از عوملی می باشد که به استمرار ناامنی کمک کرده است. پول که از این طریق بدست می آید، مستقیماً به جیب های تروریستان و دهشت افگنان میرود؛ چرا که کشت، قاچاق و ترافیک مواد مخدر، غذای مقوی مخالفان مسلح دولت افغانستان است و هم چنان یک نوع ایجاد کار کاذب برای افرادی بیکار بشمار می رود. بنا بر گزارش ها، هنوزهم افغانستان در صدر کشور های تولید کننده مواد مخدر قرار دارد ودو نیم میلیون نفر در افغانستان در حال حاضر بیکارند که تعدادی زیاد آنها را جوانان و نوجوانان تشکیل می دهدو این نیروی سرگردان برای سرباز گیری طالبان و دهشت افگنان، افراد مناسبی بشمار می روند. توجه نکردن بیشترجامعه جهانی خاصتاً امریکا و بریتانیا برای  مهار ساختن پایگاه ها، آموزشگاه ها و منابع مالی تروریستان در طول هفت سال گذشته که در آن سوی مرز قرار دارند، از دیگر عواملیست که در رفع نامنی در افغانستان مؤثر بوده است. موجودیت کشمکش های غیر رسمی بین افغانستان و پاکستان روی خط دیورند ، از موارد دیگریست که سبب تداوم اختلاف میان دوکشورشده است.هیلاری کلینتون وزیر خارجه امریکا از موجودیت خطر گسترش نفوذ طالبان در بخش های بیشتری از خاک پاکستان هشدار می دهد و از مردم پاکستان می خواهد تا با این سیاست دولتشان ابراز مخالفت کنند.معاهده  سوات  میان حکومت پاکستان و طالبان به میان آمد و رئیس جمهور پاکستان لایحه جایز اجرای شرعی را در این منطقه به امضا رسا نید، مگرآنچه درمنطقه سوات پاکستان می­گذرد قدم گذاشتن در بیراهه­ای است که می­تواند منطقه و حتی جهانی را با خود به نابودی بکشاند. طالبان جریان افراطی که جهان را به مبارزه طلبیده است، وسرزمینی دارد که در آن حکمرانی می­کند. مدارس دخترانه را نابود و قوانین خود را که نام شریعت بر آن نهاده در کوچه و بازار به اجرا می­گذارد. شبه نظامیان طالب که چندروز قبل  تا 100 کیلومتری اسلام آباد در منطقه بونیر ، مساجد و نهادهای محلی را اداره میکردند. پاکستان این را توجیه می­کرد که به­جز پذیرش این جریان راه دیگری برای مقابله با آن نیست  وبه نظر نمی رسد توافق و پذیرش این مسئله در ابعادی که پاکستان به آن تن داده است نیز موثر واقع شود ودرمان این مسئله در منطقه سوات نهفته باشد. پاکستان با وضعیت نابسامان سیاسی و دولت مرکزی که قدرت کافی برای مبارزه و مقابله با خواسته­های داخلی و خارجی ندارد به سادگی نمی­تواند از زیر بار این بیماری تن سالم به در برد. پاکستان ناآرام در دست افراطیون نه تنها برای افغانستان بلکه برای ایران نیز دردسرساز است وخطری جدی برای تمام جهان محسوب می­شود. تا دیر نشده باید چاره­ای اندیشید، جدی­تر از هر کمک مالی و بخشش هر بخشی از خاک پاکستان به دست افراط گرایی. تا دیر نشده باید جان  مردم جهان را نجات داد.

رویکردها:

-سایت آریائی زیرعنوان رهبران وپایگاه اجتماعی آنان نویسنده:  خلیل رومان.

سایت خاوران زیرعنوان جنگ امریکا در افغانستان و اسطورۀ غرور زدایی ملی در این کشور نويسنده: مهرالدین مشید.

سایت مشعل زیرعنوان بحران امنیت در افغانستان نويسنده: خوشحال اصفی.

سایت سرنوشت زیرعنوان افغاستان گور امپراتورها برگرفته از روزنامه امریکایی فلدلفیا ترجمه:-   حمید خرمی.

سایت آریائی زیرعنوان به پاکستان کورتون تزریق نکنید ديپلوماسی  ايرانی.   

 

یا د داشت های شخصی صاحب این قلم  26 -- ماه –اپریل – سال – 2009 – میلادی.


April 27th, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات